امشب که بغض دارم

امشب کسي از آتش آهم گريخته ست
آئينه از کمين نگاهم گريخته ست

اي ماه آسمان ،‌نفسي با دلم بساز
من آسمان تارم و ماهم گريخته ست

نام مرا قلم بگير از اطلس لبت
من کشور غرورم و شاهم گريخته ست

دل واپسم که با همه ي بي ستاره گيم
از ذهن واژه هام، خدا هم گريخته ست

اين عقده را کجا ببرم؟ با که وا کنم؟
امشب که بغض دارم و چاهم گريخته ست

امشب که شاعري نمي آيد به چشم هام
امشب که چشم قافيه خواهم گريخته ست

نظرات

محمّد گفت…
سلام سیّد!
عالی بود. فقط یه غلط املایی قبلاً داشتی، می‌شی 19 و نیم!:دی
‏ناشناس گفت…
سلام حال شما خوبید با درسهاچه کار می کنید ؟چی می خوانید در چه سطحی؟من که لیسانس گرفتم بیکار حوصله ادامه دادنشم نداری.با آرزوی موفقیت شما
ناشناس جان ممنون که سر زدی
من اگه خدا قبول کنه تا چند ماه دیگه کارشناسی ادبیاتم رو از اردکان می گیرم
شما لیسانس چی داری؟
محمد جان غلط املایی که با این هماهنگی چشم من و کیبورد غیر قابل انکاره ولی سعیم رو میی کنم
‏ارکیده گفت…
این شعرت خیلی قشنگه...