عمو!!!

آن طرف در ايستاده
بلند بلند مرا صدا مي زند و گريه مي كند
عمو!!!! مرا هم با خودت ببر...
سرم درد مي گيرد و قدم قدم از در دور مي شوم
انگار كودكي خود من است
كه كنار ماشين ايستاده و فرياد مي زند:
مرا هم با خود ببريد... 
و ماشين 
آرام آرام از اشك هاي من دور مي شود!

نظرات

محمّد گفت…
چل و هف نمی‌ژنی؟
چل و هشتی نالوحت؟!...
قشنگ بود. چون خوشم اومد،‌فردا می‌برمت ددر@};-
‏بابگرده گفت…
تو کی عمو شدی؟