برگه


دو تا صندلی بیشتر با هم فاصله نداریم!
این چندمین بار است که دست می گیرد!
مراقب سوم به او نزدیک می شود
و یک سؤال دیگر را هم به او می رساند
حالا فکر کنم سؤال هایش تمام شده باشد
بلند می شود
چادرش را جمع می کند
و با خنده برگه را تحویل می دهد...
و من هنوز یادم نیامده
که نام پسر دوم قشیری از زن اولش چه بود...!

نظرات

‏بابگرده گفت…
اگر یادت نیامده نام پسر دوم قشیری را، علتش این بوده که در آن لحظه ته دلت قنج رفته بود که سوژه بکری برای پست امروز وبلاگت پیدا کرده ای!
محمّد گفت…
سلام؛ قشنگ بود...
راستی! قشیری مگه زن دوم هم گرفت؟ عجب آدمیا!...
آره اشگمبله جون
قشیری هم مثل اکثر مردان متدین قدیم به تعدد زوجات اعتقاد داشته و زن دوم هم گرفته البته بگذریم از زن دوم که مثل انرژی هسته ای حق مسلم است
محمّد گفت…
حق مسلم رو که می گفتند زن سومه! تازه زن چهارم رو هم می گن که احتیاط مستحب آن است که بگیری و بزیری.
البته این مال قدیم ندیما بود.
الان که فکر نکنم تو این مملکت کسی حقّ مسلمی داشته باشه برای خودش...
‏ملکه ی عشق گفت…
سلام بر شما همشهری گرامی
سپاس فراوان از نظرتون
خوشحال شدم مجددا با یکی از همشهریان خوبم آشنا شدم
از آشنایی با شما خوش وقتم .
من هم همین طور
البته یه کم بیشتر